روايت يك «پيشمرگ كُرد» از سرلشگر حسين شهرامفر

به وبگاه تخصصي پزشكي ايران خوش آمديد.

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

روايت يك «پيشمرگ كُرد» از سرلشگر حسين شهرامفر

خواندن ، مطالعه و مراقبت از تاريخ زندگي و آشكار سازي و تبيين افسانه هاي جاودانه قهرمانان كشور عزيزمان ايران يادآوري نسلهاي كنوني و آينده و تاريخ است كه حفظ امنيت و دفاع از مرزهاي اين سرزمين چيست. انسانهاي صادق و بزرگ مطابق او جان خود را فدا كرده اند زيرا صادقانه هستند و وظيفه …

روايت يك «پيشمرگ كُرد» از سرلشگر حسين شهرامفر https://titr-news.ir/2021/07/روايت-يك-پيشمرگ-كُرد-از-سرلشگر-حسين-ش/ تيتر نيوز Wed, 28 Jul 2021 02:36:37 0000 فرهنگ و هنر https://titr-news.ir/2021/07/روايت-يك-پيشمرگ-كُرد-از-سرلشگر-حسين-ش/ خواندن ، مطالعه و مراقبت از تاريخ زندگي و آشكار سازي و تبيين افسانه هاي جاودانه قهرمانان كشور عزيزمان ايران يادآوري نسلهاي كنوني و آينده و تاريخ است كه حفظ امنيت و دفاع از مرزهاي اين سرزمين چيست. انسانهاي صادق و بزرگ مطابق او جان خود را فدا كرده اند زيرا صادقانه هستند و وظيفه …

خواندن ، مطالعه و مراقبت از تاريخ زندگي و آشكار سازي و تبيين افسانه هاي جاودانه قهرمانان كشور عزيزمان ايران يادآوري نسلهاي كنوني و آينده و تاريخ است كه حفظ امنيت و دفاع از مرزهاي اين سرزمين چيست. انسانهاي صادق و بزرگ مطابق او جان خود را فدا كرده اند زيرا صادقانه هستند و وظيفه ما است كه راه اين قهرمانان را ادامه دهيم. به همين مناسبت نگاهي گذرا به زندگي قهرمانان و لغت نامه هاي دفاع مقدس سرلشگر حسين شهرامفر خواهيم داشت.

به گزارش تيتر نيوز ، سرهنگ قاسم اكبري مقدم ، محقق سازمان حفاظت از آرامش و انتشار ارزش هاي دفاع مقدس ارتش ، در يادداشتي ويژگي هاي شهيد حسين شهرام فر را توصيف كرد. امروز سالگرد شهادت اين شهيد نظامي است.

حسين شهرام پر در اول شهريور در مشهد متولد شد. پس از فارغ التحصيلي از دبيرستان در مشهد ، در سال 1345 ، در آزمون دانشگاه افسري پذيرفته شد.

در دانشكده افسري ، وقتي دوره هاي عملي و نظري را گذراند ، ورزش هاي رزمي را به صورت حرفه اي انجام داد و در رشته هاي كاراته و تكواندو كشور قهرمان شد. سه سال بعد ، در اكتبر 1969 ، با درجه ستوان دومي از دانشكده افسري فارغ التحصيل شد و پس از دوره مقدماتي زرهي در شيراز ، به تيپ “نيروهاي ويژه ارتش (كلاه سبز)” پيوست.

شهرام فر افسري آگاه ، با كفايت و مذهبي بود ، چنانكه خانواده و همكارانش او را “شيخ حسين” مي ناميدند. همزمان با پايان يافتن مبارزات مردمي عليه رژيم ديكتاتوري ، وي در زمينه وقايع نيز فعال بود. در بحبوحه انقلاب ، به دليل ناتواني پليس در برقراري نظم و امنيت در شهر قم و رعب و وحشت مردم ، از نيروهاي تيپ ويژه استفاده شد. آنها ايست بازرسي براي اين نيروها در قم ارائه مي دهند. حسين بعد از استقرار در پست ، به فكر ساخت محلي براي نماز افتاد و دستور داد كه از سقف آن براي نماز جماعت استفاده شود. مردم ساختمانهاي اطراف كه توسط نيروهاي ويژه تحت نظر هستند تا ببينند براي تخليه مردم چه برنامه اي دارند ، از ديدن اين وضعيت خوشحال مي شوند و اعتراضات و تظاهرات در قم مسالمت آميز و بدون هيچ درگيري است.

حسين هميشه به همكاران و نيروهاي خود توصيه هاي زيادي مي كرد كه مردم از خود ما هستند ، آنها مانند خانواده ما هستند. شما هميشه بايد طوري رفتار كنيد كه مردم در كنار شما باشند و شما در كنار مردم باشيد. به گفته بسياري از همكاران وي ، در دوران حكومت نظامي ، او سعي مي كرد مستقيماً با مردم روبرو نشود و سربازان را از اجتماعات عمومي به خيابان ها رانده و اعتراضات تا هدف قرار گرفتن سربازان ادامه داشت. به منطقه رسيدند و مردم متفرق شدند و آنها در راه مردم ايستاد و با مردم نجنگيد.

او غالباً خودروي نظامي حامل نيروهاي ويژه را متوقف مي كرد تا از تجمع عمومي مردم در ميدان هاي شهر در هنگام نماز بعد از ظهر جلوگيري كند و نماز جمعه را اقامه كند. اين دعاها كه با افتخار خاصي اقامه شده و موجب شادي و نشاط مردم شد ، حضور و ظهور روح دين و اسلام را در وجود ارتش علمي و آينده ايران آشكار ساخت. در طول انقلاب ، او افسران ديگر را روشن كرد و آگاهي سياسي را افزايش داد و جزوه هاي سياسي را بين آنها توزيع كرد ، كه منجر به محكوميت شديد وي شد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز قيام عناصر ضد انقلاب در سال 1979 ، وي از “لشكر 23 تكاور” داوطلبانه به كردستان رفت و در آنجا در جنگهاي چريكي ، چتربازي و كوهنوردي تخصص داشت. يك ساعت در برابر دشمنان استقلال.

در ژوئيه سال 1981 ، وي سنندج را به مقصد بانيا ترك كرد و در آنجا با رفيق وفادار خود امير دادبين واحدهاي نظامي را سازماندهي كرد و در يك سري عمليات پاكسازي در منطقه شركت كرد. او يك متخصص چريكي در عمل و جنگ بود ، با تدريس دروس نظريه چريكي نبود. حسين هميشه مسئول عمليات بوده است. در جايي كه كار بسته مي شد ، حضور او مفيد بود و در جايي كه اراده رزمندگان كاهش مي يافت ، قدرت او به همه روح تازه اي مي بخشيد.

شهرام فر دانش آموزان زير خط امام را براي ضبط سلول هاي جاسوسي در دوره هاي مختلف آموزشي مانند حفاظت و عمليات جلوگيري از گروگان گيري ، تيراندازي ، گشت زني و عمليات با اعتماد به نفس در پادگان هاي جاسوسي و پادگان ها آموزش داد. براي حفظ پايگاه لازم است . پدر كودكاني كه راه امام خميني (س) را دنبال مي كنند عاشق علم ، دانش ، اخلاق ، رفتار و شخصيت هستند و با او بسيار دوستانه و نزديك شده و او را دوست دارند.

حسين و يارانش نقشي اساسي در خنثي سازي كودتا داشتند. وي با يك برنامه احتياطي همه كودتاچيان را دستگير و به مقامات تحويل داد.

پس از چندين نيروي انقلابي و مهاجمان مسلح كومله ، يك گروه مبارز متشكل از مبارزان ارتش ، بسيج و كرد مسلمان مسلمان به رهبري و فرماندهي شهرام فر براي پاكسازي جاده سرامشت – بانيا اعزام شدند. حدود 6 كيلومتر جاده و پس از چندين درگيري با انقلاب در 27 ژوئيه 1981 ، ساعت 3 بعد از ظهر ، چندين پايگاه دشمن به تصرف درآمد.

پيشمرگ كرد ، انور علي زادا ، يكي از رزمندگان هشت ساله دفاع مقدس ، ماجراي پاكسازي روستاهاي كندال و گوزلا در محور بينا – سردشت را علاوه بر شهادت سردار شهيد حسين شهرام فر ، روايت مي كند:

“در آگوست 1981 ، در حالي كه هوا بسيار گرم بود ، من و دوستم در حال تميز كردن محور دوربين شكاري بوديم. ما با كيسه هاي سنگين و اسلحه در دست به آرامي جلو مي رفتيم. پاكسازي روستاهايي كه اين روزها محل پيشخوان بود نيروهاي انقلابي (دموكرات ها و كومله) ، يكي از اهداف از پيش تعيين شده ما بود. سكوت شديدي در هوا حاكم بود ، گاهي صداي قدم هاي او سنگيني آن سكوت را مي شكست. گاهي اوقات فكر مي كرديم چشم هاي ما از راه دور ما را مي بينند درختان و ما او را خواهيم ديد. افرادي را كه در اين حمله دست داشته اند نبينيد.

ما در حال پيشرفت بوديم كه ناگهان مورد حمله نيروهاي ضد انقلاب قرار گرفتيم. از سلاح هاي دشمن باران مي باريد. مشخص بود كه دشمن كاملاً مورد حمله قرار گرفته است. نيروهاي محلي نيز به دليل بلاياي طبيعي به سرعت پناهنده شدند و درگيري ها تشديد شد.

در همين حال ، محمدامين نياز رودي ، پيشمرگ مسلمان كرد ، كه با بدن خود به سمت دشمن پيش مي رفت ، در اثر فاصله چند متري مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به عقب پرتاب شد. در ابتدا ، نيروهاي محلي تصور مي كردند او يك نيروي انقلابي است و مي خواستند به سمت او شليك كنند ، اما در آن لحظه ، شهرام فر ، كه مسئول گروه ويژه و وظيفه پاكسازي است ، موقعيت خود را رها كرد و رفت. زميني محمد امين. او آن را با حركات چريكي خود و به سمت نيروهايش بازگرداند ، در حالي كه باران گلوله هاي ضد انقلاب بر همه طرف ما باريد. همه نيروها از عكسبرداري الكترونيكي شهرامفر خسته شده بودند. اين اقدام شهرامفر آتش شجاعت و شجاعت را در نيروهاي سپاه روشن كرد و رزمندگان سپاه مانند انبار اسلحه فرياد زدند.

شهرامفر دستور سختگيرانه اي براي حمله صادر كرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه تحت تأثير شجاعت وي قرار گرفت ، پايگاه هاي دشمن را در تعقيب فرمانده شجاع خود دنبال كرد. پس از رشادت هاي شهير مufفر ، رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (نيروهاي سپاه) تحت فشار نيروهاي ضد انقلاب ، ترس و اضطراب از كساني كه به كمين و پايگاه هاي خود پناه برده بودند ، قرار گرفتند و جان خود را نجات دادند. مراكز و نشسته بازگشت

سرانجام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي موفق شد پايگاه هاي دشمن را يكي پس از ديگري به فرماندهي اين فرمانده شجاع تسخير كند.

شهرام فر با شجاعت خود به همه ثابت كرد كه وضو خون گرفته و پرواز آسون را به يك جلسه توهين آميز ترجيح داده و براي شهادت پا به ميدان جنگ گذاشته است. شبه نظاميان ارتش عراق را ربوده و خواستار استقرار جنگنده ها شدند. يك ساعت پس از شكست ضدانقلاب ، چندين هواپيماي مگ عراق پايگاه ها را بمباران كردند و صدها نفر از رزمندگان اسلام را كشتند.

پس از حملات هوايي سنگين در عراق ، اين اقدام ضد انقلاب انجام داد و پس از مقاومت شديد نيروهاي دفاعي پايگاه هاي خود را پس گرفت. در اين شرايط ، زماني كه عقب نشيني و نجات نيروها يك ضرورت بود ، شهرام فر و سه نفر از نيروهاي ارتش با نيروهاي مهاجم درگير شدند تا بقيه بتوانند عقب نشيني كنند. “در طول مبارزات شجاعانه و شجاعانه ، وي مستقيماً توسط دشمن مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد و پس از يك ضد حمله 5 كيلومتري كه گردان از نابودي كامل نجات يافت ، با خونريزي شديد به شهادت رسيد.”

در تاريخ 9/6/13 ، حسين شهرام فر پس از نبردي شجاعانه در دامنه هاي گرزالي ، ده كيلومتري بني سردشت ، به شهادت رسيد. پيكر مطهر اين فرمانده شجاع ارتش اسلامي در رديف هاي شماره 9 ، بهشت ​​زهرا ، تهران خوابيده است.

در ملاقات اخير با خانواده ، اين افسر وفادار و قهرمان چند نسخه از قرآن را به همسرش هديه مي دهد و در آن مي نويسد: “و آموزش اسلام ، و اين تنها اميد من است.”

انتهاي پيام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.