راننده آمبولانس بيرون را نگاه كرد. لاستيك كار گذاشته شد و زماني براي تعمير آن وجود نداشت. قلب ، با تكيه بر يخ و مواد نگهدارنده ، مجبور بود روي سينه دختر بنشيند و تا آنجا كه مي تواند تپش كند. زمان طلايي تر از آن چيزي بود كه هميشه گفته مي شد و حتي …
منبع: مجله پزشكي سلام دكتر
روايت فداكاري براي تپيدن يك «قلب»
روايت فداكاري براي تپيدن يك «قلب» https://hydoc.ir/روايت-فداكاري-براي-تپيدن-يك-قلب/ https://hydoc.ir/روايت-فداكاري-براي-تپيدن-يك-قلب/#respond Sat, 25 Sep 2021 18:10:29 0000 رسانه سلامت و دانش براي تپيدن رزيم ليمويي رژيم ليمويي چيست روايت فداكاري قلب لاغري ليمويي ليمويي رژيم ليمويي سايت رژيم هديه اعضاي بدن وزارت بهداشت يك https://hydoc.ir/?p=9717
راننده آمبولانس بيرون را نگاه كرد. لاستيك كار گذاشته شد و زماني براي تعمير آن وجود نداشت. قلب ، با تكيه بر يخ و مواد نگهدارنده ، مجبور بود روي سينه دختر بنشيند و تا آنجا كه مي تواند تپش كند. زمان طلايي تر از آن چيزي بود كه هميشه گفته مي شد و حتي …
منبع: مجله پزشكي سلام دكتر
روايت فداكاري براي تپيدن يك «قلب»
راننده آمبولانس بيرون را نگاه كرد. لاستيك كار گذاشته شد و زماني براي تعمير آن وجود نداشت. قلب ، با تكيه بر يخ و مواد نگهدارنده ، مجبور بود روي سينه دختر بنشيند و تا آنجا كه مي تواند تپش كند. زمان طلايي تر از آن چيزي بود كه هميشه گفته مي شد و حتي صرف يك صدم ثانيه مي تواند همه چيز را خراب كند. چيزي از كسي نيامد پزشك و پرستار به خيابان ها آمدند تا بتوانند مأموريت خود را با كمك يك دستگاه انسان فداكار به انجام برسانند ، اما متأسفانه ، ماشين ها مانند ساعت كار مي كردند.
به گزارش سلام دكتر ، در همين حال ، مهدي حسين زاده كه صداي آمبولانس را شنيد و متوجه مشكلات فني شد ، بيرون مغازه را نگاه كرد. قلبش براي لحظه اي لرزيد و چيزي از ذهنش گذشت و از قرباني كامل صحبت كرد.
به گزارش روابط عمومي انجمن خيريه ايران ، با مهدي حسين زاده ، راننده اي كه به دليل نقص آمبولانسي كه عضو اهدايي را منتقل مي كرد به گيرنده كمك كرد ، كه در زير مي خوانيد:
– چه شد كه مشكلات فني آمبولانس را درك كرديد و تصميم گرفتيد به آنها كمك كنيد؟
من در محل كار نشسته بودم كه صداي آمبولانس را شنيدم. در آن لحظه احساسي به من گفت كه مشكل آمبولانس وجود دارد و وقتي جلوي فروشگاه ما ايستاده بودم ، راننده و دكتر از ماشين داخل ماشين پياده شدند. آمبولانس بعد دكتر را ديدم كه از خيابان مي رود تا ماشين ديگري بگيرد. فكر كردم بيماري در ماشين است و فكر كردم شايد او بتواند به من كمك كند. بيرون آمدم و متوجه شدم در آمبولانس قلبي وجود دارد كه بايد اهدا شود و به خواست خدا من آنجا بودم. ماشينم را روشن كردم و آنها را به بيمارستان رساندم.
كي را در آمبولانس قلب ديديد؟
دكتر آمبولانس به من گفت قلبي در ماشين وجود دارد كه بايد در اسرع وقت به بيمارستان برسد. در راه ، پزشك گفت براي بيمار چند ثانيه منتظر پيوند حكم اعدام وجود دارد. من پرواز بلد نبودم ، در اسرع وقت به بيمارستان مي رفتم. در آن زمان ، من فقط دعا مي كردم كه هر چه زودتر به بيمارستان بروم تا بيمار منتظر پيوند خوب باشد و من به چيز ديگري فكر نكردم. تنها كسي كه روي تخت بيمارستان بود روي سرم بود.
– وقتي فهميديد اين قلب در سينه نوزاد قرار گرفته است چه احساسي داشتيد؟
بعد از ترك بيمارستان احساس بسيار خوبي داشتم. احساس مي كردم كاري را انجام داده ام كه مورد رضايت خدا است و هرگز چنين احساسي نداشتم. احساس كردم خدا كنارم نشسته است.
وقتي امروز فهميدم قلب متعلق به يك دختر كوچك است و عكس ها را ديدم ، همان احساس دوباره زنده شد. فكر مي كنم خدا چقدر من را دوست داشت زيرا به من اجازه داد در اين كار خوب شركت كنم.
– نگرش ديگران چگونه بود؟
مادرم خيلي به اين چيزها اعتقاد دارد ، بنابراين ماجرا را برايش تعريف كردم. من هيچ كاري نكرده ام و مطمئناً همه در جاي من همين كار را خواهند كرد. اگر خدا بخواهد اتفاقي بيفتد ، مطمئناً اتفاق مي افتد و اكنون من بسيار خوشحالم كه دختر خوب است. خداوند اهدا كننده را بيامرزد و با خانواده اش صبور باشد.
– آيا با اهداي عضو آشنايي داشتيد؟
من شنيده ام كه اهداي اعضاي بدن از افراد مبتلا به مرگ مغزي انجام مي شود و كساني كه سالم هستند مي توانند كارت اهداي عضو دريافت كنند تا اگر اتفاقي براي آنها بيفتد و مغز آنها بميرد ، اعضاي بدن آنها به بيماراني منتظر پيوند اهدا شود. من كارت هديه مي خواهم
انتهاي پيام
به
منبع: مجله پزشكي سلام دكتر
روايت فداكاري براي تپيدن يك «قلب»
- ۱۲ بازديد
- ۰ نظر